سياست امريکا در برابر فلسطين
ارسالي شامل سالار ارسالي شامل سالار


امريکا در برخورد خود با ملتهاي عرب از سياست خطرناکي استفاده مي کند. اين سياست همان سياست ابله و کودن و نادان فرض کردن ملتها و مقهور ساختن آن به هدف حفظ منافع امريکاست که در رأس اين هدف محافظت از امنيت، ثبات و برتري کمي و کيفي نظامي دشمن صهيونيستي در برابر امت عربي است و بالطبع همه اينها به زيان امنيت، ثبات، رفاه و حقوق ملت فلسطين و ملتهاي عرب خواهد بود. امريکا براي پيشبرد سياست غلبه بر ملتها و مقهور ساختن آنها از سياست شوراندن حکومتها بر ضد ملتهايشان استفاده مي کند و در برخورد با حکومتها از سياست ترغيب و ترهيت سود مي جويد. اگر کسي به آرشيف خبرها مراجعه کند، مشاهده خواهد کرد هنگامي که از منطقه خاورميانه و رابطه آن با امريکا سخن گفته مي شود، بيشترين اصطلاحي که در آن بکار گرفته مي شود، اصطلاح فشار امريکا است. اگر بپرسي که چرا پاول به منطقه آمده است؟ پاسخ مي شنوي که براي زير فشار قرار دادن کابينه جديد تشکيلات خودگردان و ساير حکومتهاي منطقه. انگار ما امتي هستيم که هيچ شخصيت و حتي موجوديتي قابل ذکر نداريم. امتي که اولين و آخرين وظيفه اش اين است که تلاش کند سياستهاي داخلي و خارجي خود را با ديدگاه هاي امريکا هماهنگ کرده و يا بر اساس فشارهاي اين کشور تنظيم کند و اگر يک مرد در ميان امت پيدا شود که حاضر نباشد به زير سلطه امريکا برود، خود را از بقيه که مانند کف دريا هستند جدا خواهد ديد و اين کفها او را به حماقت متهم مي کنند زيرا از نظر آنان او واقعيت را به درستي تشخيص نداده است.

هرکس که در گزينش الفاظ پاول دقت کند سياست ابله فرض کردن ديگران از سوي امريکا را به خوبي در مي يابد. هنگامي که پاول مي گويد:\" خشونت بايد همين حالا متوقف شود، عمليات بايد به سرعت پايان يابد\"، اشغال فلسطين را خطرناک نمي داند و به نظر او ريخته شدن خون فلسطينيان مسئله اي نيست که توجه به آن ضروري باشد. تنها مسئله اي که از نظر پاول بايد متوقف شود، مقاومت مشروع فلسطين است تا پس از آن آنچه قانوني و مشروع است به غير قانوني و نا مشروع تبديل شود. کدام ابله فرض کردن ديگران از اين بزرگ تر است که پاول به هدف تحقير مي گويد:\" آنچه اکنون شارون مي خواهد، بکارگيري تمام تلاش براي مبارزه با تروريسم است\". اين بدان معناست که پاول آشکارا اعلام مي کند که موضع وي از ديدگاه شارون نشأت گرفته است و تنها نظري که ارزش دارد و از نظر پاول بايد به آن توجه شود، نظر شارون است.
پاول بار ديگر به سياست ابله فرض کردن ديگران ادامه داده و مي گويد:\" شارون را تحت فشار قرار مي دهد که وضعيت فلسطينيان را بهبود بخشد و به او مي گويد که مشکل شهرکها بايد برطرف شود\". آيا او شارون را هم تحت فشار قرار مي دهد؟! آري انگار او شارون را نيز تحت فشار قرار داده و از او خواسته است که پستهاي بازرسي را در مناطق مختلف کاهش دهد و يا اينکه به فلسطينيان اجازه دهد آزادانه به شهرهاي مختلف فلسطين سفر کنند و يا براي کار تعدادي از کارگرانشان مجوز صادر کند! انگار ملت فلسطين هزاران شهيد و دهها هزار مجروح تقديم کرده و هزاران تن از بهترين فرزندانشان اکنون در زند انهاي اشغالگران صهيونيست اسيرند تنها به اين خاطر که وضعيت زندگي شهروندان بهبود يابد؟ آيا پاول در اين سخنان با ساز صهيونيستها نمي رقصد. شالوم وزير امور خارجه رژيم صهيونيستي مي گويد:\" اگر فلسطينيان جنگ را متوقف کنند \"اسرائيل\" براي اعطاي کمکهاي انسان دوستانه به فلسطينيان آماده است\"! وي مي افزايد، \"رهبران جديد تشکيلات خودگردان بايد اقدامات خود را بر ضد سازمانهاي تندرويي که براي عمليات جنگي برنامه ريزي مي کنند، آغاز کند\".تسهيلاتي که آنها از آن سخن مي گويند بخشي از توطئه اي است که براي ضربه زدن به مقاومت طراحي شده است. آنان تلاش مي کنند از رنجهاي ملت فلسطين سوء استفاده کرده و با کاهش مشکلات ناشي از کمبود نيازمنديهاي حياتي شان، آنان را بر ضد مقاومت بشورانند و از اين راه به اشغالگري ادامه داده و آن را تثبيت کنند.پاول در صدد است که به جاي معادله اي که مقاومت با خون فرزندانش ايجاد کرده و آن \"پايان دادن به اشغالگري پيش شرط توقف مقاومت\" است، معادله جديدي را که مفاد آن اعطاي تسهيلات در برابر متوقف ساختن مقاومت است، به وجود آورد. بايد به ياد داشته باشيم که اين معادله (پايان دادن به اشغالگري پيش شرط توقف مقاومت) معادله اي بين المللي است که سازمان ملل خود آن را با تصويب مشروعيت مقاومت در برابر اشغا لگري، قانوني اعلام کرده است. پاول در مورد مسئله شهرکها نيز به شدت مواظب است که پا را از مرزهايي که (اربابانش براي او ترسيم کرده اند، فراتر ننهد به همين علت هنگام سخن گفتن در اين مورد به خود اجازه نمي دهد که بگويد شهرکها بايد تخليه شده و از بين بروند و يا حتي شهرک سازي متوقف شود، بلکه با دقت عباراتي را انتخاب کرده و مي گويد:\" مسئله شهرکها بايد حل شود\".
اما اينکه اين مسئله چگونه بايد حل شود، يقيناً به مذاکراتي مربوط مي شود که ثابت کرده است بهترين پوشش براي فراهم کردن جو مناسب جهت ادامه گسترش سرطان شهرکهاست. روشن است که او تنها در صدد فريب ديگران است و همواره موضع صهيونيستها را در مورد اين مسئله تأييد مي کند.
هنگامي که از پاول پرسيده شد، آيا هم اکنون بايد از فلسطينيان خواسته شود که اعلام کنند از حق بازگشت صرف نظر نمايند همان گونه که رژيم صهيونيستي مي خواهد؟ پاسخ داد:\" حق بازگشت مسئله پيچيده اي است و طرفها بايد آن را در آينده مورد بحث و بررسي قرار دهند\". آري او اين گونه هر بار با اين صراحت و با تجاوز و ددمنشي صهيونيستها همراه بوده و از آن حمايت مي کند. او با هشياري کامل سخن مي گويد تا مبادا به تجاوزات صهيونيستها بي احترامي کرده باشد! براي او هيچ مهم نيست که احساسات ميليونها فلسطيني را که از سرزمين و خانه و کاشانه خود محروم شده اند و در وضعيت بسيار اسفبار زندگي مي کنند که بشريت تاکنون مانند آن را نديده است، جريحه دار کند. پاول ثابت کرده است که مردم عربي را کودن فرض کرده است و براي آن هيچ ارزش و اعتباري قائل نيست. اين درحالي است که کاملا به احساسات جنايتکاران تروريست صهيونيست که از هيچ اقدامي بر ضد ملتي مظلوم و بي دفاع پروا ندارند، احترام مي گذارد.
کسي که در سخنان پاول ـ که گفته است، تغيير استراتژيک ديگر اين است که رهبران فلسطيني جديدي در تشکيلات خودگردان بر سر کار آمده اند که آماده همکاري با \"اسرائيل\"، امريکا و کميته چهارگانه در جهت برقراري صلح (تسليم) هستند ـ تأمل مي کند، درمي يابد که اين سخنان چه اندازه مغاير با حقيقت است و اين گونه سخنان تنها نشان دهنده تحقير ديگران است. وي رژيم صهيونيستي را از هرگونه اتهام تبرئه مي کند و او را با اشغال فلسطين و قرباني کردن کودکان و سالخوردگان و زندان و تخريب منازل و زمينهاي کشاورزي و محاصره و يهودي سازي مقدسات، گناهکار و يا ناقض صلح نمي شمارد.

به همين سبب مشاهده مي کنيم که او با تمام پليدي، موضوع را در قالب دو جناح مطرح مي سازد، يکي جناحي که در تلاش براي دستيابي به صلح است و رژيم صهيونيستي و امريکا و کميته چهارگانه بين المللي در آن قرار دارند و ديگري مخالف صلح که فلسطينيان تا پيش از تشکيل کابينه جديد جزو اين دسته بودند. معناي سخنان او اين است که فلسطينيان اخيراً به سوي صلحي که رژيم صهيونيستي نماينده آن است حرکت کرده اند! اگر از خودمان بپرسيم که چه چيزي پاول را بر آن داشته است که ما را تا به اين حد تحقير کند، باز با رجوع به سخنان پاول مي توانيم پاسخ خود را بيابيم. او مي گويد:\" سازمان سيا با رهبران بلندپايه فلسطيني (تشکيلات خودگردان) براي همکاري در مبارزه با عمليات (مقاومت) به صورت مداوم در تماس است\". بنابر اين اگر از نقطه نظر وي کابينه اي فلسطيني پيدا شود که آماده همکاري با دشمن صهيونيستي باشد و نيز آمادگي خود را براي همکاري امنيتي با اين دشمن به منظور مبارزه با تنها پديده مثبت در ميان فلسطينيان که همان مقاومت است، اعلام کند، در اين صورت مي توان گفت که طرف فلسطيني فعاليت خود را به سوي صلح آغاز کرده است. ديگر چه تحقيري براي مردم عرب از اين بالاتر باقي مي ماند؟اگر امريکا به اين صراحت امت عربي را کودن و ابله فرض کرده و آنان را تحقير مي کند، اشکال کاراز جانب آنان نيست، بلکه اگر کسي را از ميان ما بيابد که اين تحقير و اهانت را مي پذيرد، تمامي اين عيوب از جانب ماست .
November 9th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی